چه ظریفانه است خلقت قلب آدمی
به تلنگری می شکند
به لحنی می سوزد
برای دلی می میرد
به نگاهی جان می گیرد
و به یادی می تپد
.
ببخش خودت را
برایِ تمامِ راه های نرفته
برایِ تمامِ بی راه های رفته
ببخش ،بگذار احساست
قدری هوایی بخورد …
گاهی بدترین اتفاق ها
هدیه ی زمانه و روزگارند
تنها کافیست خودمان باشیم !
که خود را برای تمامی ِ این بی راه ِ رفتنمان ببخشیم
و به خودمان بیائیم
.
این روزها
با تو
به وسعت تمام نداشته هایم،
حرف دارم…
اما مجالی نیست تا بنشینی به پای این همه حرف،
دلم تنگ است،
فقط برای حرف زدن با تو…
دیگر نمیدانم چه کنم، یا چه بگویم…
.
دردِ دِل کــه میکُنــی
یعنـــی ضَعــف هایَــت را
درد هاَیــت را
میگُذاری در سینـــی و تعــــارُف میکنــی
کــه هَــرکُدامَـــش را کــه میخواهنـد بردارنـــد
تیــــز کننـــد
تیــــغ کننـــد
… و بزننـــد
.
.
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺧﻢ ﮐﻨﺪ،
ﻫﻔﺖ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﮔﺎﻣﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ .
ﺍحساس ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺭﻫﺎﯾﯽ، ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
.
.
امروز…
من با همه تنهایی خود
به یاد آن همه خاطره ها
می نویسم.. به یادت هستم
و شاید روزی…
غرق در تنهایی خود
بنویسم.. من به یادت مردم…
.
.
ما انسان ها مثل مدادرنگی هستیم…
شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم!!!
اما روزی …
برای کامل کردن نقاشیمان به دنبال هم خواهیم گشت ..
به شرطی که همدیگر را تا حد نابودی نتراشیده باشیم….
.
.
گاهى …
دلت”به راه” نیست!!
ولى سر به راهى …
خودت را میزنى به “آن راه” و میروى…
و همه،
چه خوش باورانه فکر میکنند..
که تــو..
“روبراهى”….
.
.
رفتن تو پایان این قصه نبود.حالا من با این شهری که اغشته به بوی توست
چه کنم!!
.
.
گاهی حتی با دلتنگیات هم لجبازی میکنی
تمام ثانیه هایت هم که تنگ شود هی میگویی الان است که نگرانم شود
دیگر باید سراغم را بگیرد
گاهی دلت میخواهد دلش را به شور بندازی
و به شوق بیایی از این همه خواستن
گاهی ……
گاهی ……
گاهی ……
.
.
چه ساده قلبمان را دو دستی چسبیده ایم…
که مبادا کسی آنرا بدزدد و عاشقمان کند
غافل از اینکه برای عاشق کردنمان ، عقلمان را میدزدند….
و بعد ما میمانیم و “قلبی” که اندیشیدن بلد نیست!
.
.
ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ،
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ..
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮد.
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ..
ﺩﻕ ﮐﻨﺪ،
ﺍﯾﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ…
.
.
گاهی اوقات
حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه کننده ترین
حس دنیاست…
.
.
اگر دلت شکستن!
در تاریکی و خلوت خودت ناله کن،
چون ادما سمعک ندارند که صدای ناله ای بشنوند!
عینک شان هم گم شده نمی بینن که گلی پر پر شده…!!!
.
.
بعضی آدمھاغریبه بودند
آشناشدند..عادت شدند..عشق شدند..روزگارشدند..
خسته شدند..بی وفاشدند..دورشدند..بیگانه شدند..و فراموش ھم می شوند
و دوبارہ غریبه می شوند…
.
.
دقیقا وقتی که داری توی بیخیالی همه چیو فراموش میکنی
یهو یه آهنگی،
یه نوشتهای،
یه اسمی،
یا حتی یه حرفی …
همه خاطراتو میاره جلو چشمت ..
.
.
ﺩﻟــــــــــــــــــﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ،
ﺳـــــــــــــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﺑـــــــــــــﺎﻻ !..
ﺗﻼﻓﯽ ﻧﮑﻦ ، ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻥ ، ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺵ.
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ؛ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﮔﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺰ ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺪﺍﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻨﯽ
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺎﺩﯾﺶ، ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ…
ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ.
ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻦ،ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ !..
زمین گرد است !!!!……..